تاریخ انتشار: یکشنبه 1 اسفند 1400 - 18:11

دانلود زیرنویس فیلم Godsend 2004 یک فیلم درام و هیجان انگیز کانادایی-آمریکایی با بازی گرگ کینیر، ربکا رومین و رابرت دنیرو محصول سال ۲۰۰۴ است که توسط نیک هام بر اساس فیلمنامه ای از مارک بامبک کارگردانی شده است. داستان زوجی (کینیر و رومین) را دنبال می‌کند که توسط یک پزشک معمایی (دنیرو) به آنها

دانلود زیرنویس فیلم Godsend 2004 یک فیلم درام و هیجان انگیز کانادایی-آمریکایی با بازی گرگ کینیر، ربکا رومین و رابرت دنیرو محصول سال ۲۰۰۴ است که توسط نیک هام بر اساس فیلمنامه ای از مارک بامبک کارگردانی شده است. داستان زوجی (کینیر و رومین) را دنبال می‌کند که توسط یک پزشک معمایی (دنیرو) به آنها نزدیک می‌شود و پیشنهاد می‌کند پسر متوفی آنها را شبیه‌سازی کنند. به طور کلی نقدهای منفی از منتقدان دریافت کرد.

برای دانلود به لینک زیر مراجعه کنید

https://blue-subtitle.com/godsend-2004/

زیرنویس فیلم Godsend 2004 پل و جسی دانکن (گرگ کینیر و ربکا رومین) زوجی خوشبخت هستند که یک پسر هشت ساله به نام آدام (کامرون برایت) دارند. فردای روز تولد هشتمین سالگرد تولد آدام، هنگام آوردن توپ بسکتبال به خیابان، آدام در یک برخورد کشته می شود. هنگام خروج از کلیسا، جسی و پل با دکتر ریچارد ولز (رابرت دنیرو)، استاد قدیمی جسی روبرو می شوند. او پیشنهاد می کند که آدام را شبیه سازی کند، یک روش غیرقانونی که نیاز به تغییر مکان و هویت دارد، که دانکن ها با اکراه با آن موافقت می کنند. به نظر می رسد که همه چیز با آدام جدید خوب است تا زمانی که او به هشتمین سالگرد تولدش برسد. در آن شب، او یک کابوس خشن را تجربه می کند. ریچارد به پل توضیح می دهد که برای پسران هم سن و سال او ترس شبانه معمول است و این امر جدی نیست. او توضیح می دهد که چون آدم دوم به سنی رسیده است که آدم اصلی در آن مرده است، زندگی او را دیگر نمی توان پیش بینی کرد. از آن لحظه به بعد، آدام دوم همچنان به وحشت های شبانه خود ادامه می دهد تا زمانی که به رویایی تبدیل می شوند و در حالی که کاملاً بیدار است شروع به دیدن آنها می کند و کنترل اعمال خود را از دست می دهد.

زیرنویس Godsend 2004 رویاهای آدام تکراری است: او شاهد پسری به نام زاخاری (دوون بوستیک) است که در حال قدم زدن در ساختمان مدرسه در حالی که سایر کودکان او را می خندند. این تصاویر متناوب با تصاویری از آتش زدن مدرسه، و جیغ کودکان، و تصویر زنی ناشناس که با چکش مورد حمله قرار گرفته و کشته شده است، می باشد. رویاهای آدم بر شخصیت روزانه او تأثیر می گذارد و او را تلخ، بزهکار و عدم همکاری می کند. آدام شروع به زورگویی به پسر دیگری می کند که به مدرسه اش می رود. یک شب هنگام شام، جسی یک تماس تلفنی از پدر و مادر آن کودک دریافت می کند که از گم شدن فرزندش ناراحت است. جسی به پل می‌گوید، او سپس می‌پرسد که آدم در آن روز چه می‌کرد؟ آدم می گوید که در کنار رودخانه بود و مشغول بازی بود. وقتی پل از او می پرسد که با چه کسی بازی می کرد، آدام پاسخ می دهد که “قرار نیست بگوید”. روز بعد، هنگامی که دانکن ها در حال رانندگی به سمت خانه از روی پل هستند، توسط یک افسر پلیس سرعت آنها را کاهش می دهد. آن‌ها به کنار پل می‌روند تا زنی را ببینند که شب قبل در مورد فرزند گمشده‌اش تلفن کرده بود و با دیدن پسرش که توسط امدادگران از رودخانه‌ای که در آن غرق شده بود، فریاد می‌کشید. پل معتقد است که آدم در مرگ کودک نقش داشته است.

پل با کمک ریچارد، آدم را معاینه می کند و درباره رؤیاهایش با او صحبت می کند. او سرانجام متوجه می شود که مدرسه ای که در رؤیاهای آدم وجود دارد، سنت پیوس نام دارد و نام خانوادگی زاخاری کلارک است. با این اطلاعات، پل می تواند آدرس کودک را ردیابی کند و پرستار سابق زاخاری را پیدا کند. دایه به پل اطلاع می دهد که زاخاری به شدت آشفته است. او در مدرسه به شدت مورد آزار و اذیت قرار گرفت و در پی احساساتش، مدرسه را به آتش کشید. هنگامی که او به خانه بازگشت، زاخاری مادرش را با چکش کشت و سپس خانه آنها را آتش زد و در آنجا همراه با جسد مادرش سوخت. وقتی از دایه می پرسد، پل متوجه می شود که پدر زاخاری یک متخصص ژنتیک بوده است – اطلاعات کافی برای کشف این موضوع که این مرد کسی جز ریچارد ولز نبوده و اکنون تحت یک هویت جعلی زندگی می کند. ریچارد از طریق عملیات شبیه سازی آدام، به طور مخفیانه DNA آدام را با DNA زاخاری مخلوط کرده بود (زیرا آتش به DNA زاخاری آسیب رساند تا جایی که بدون کمک سلول های زنده دیگر نمی توان آن را شبیه سازی کرد) با این امید که پسر خود را به زندگی بازگرداند. ، و سپس ربودن او. این عملیات موفقیت کامل نداشت. پس از مشاجره با ریچارد و فهمیدن اینکه چه چیزی باعث رفتار نامنظم آدام شده است، پل به خانه می رود. او آدام و جسی را در آلونک جنگلی پیدا می کند. او دقیقاً به موقع آمده است تا آدام (با شخصیت زاخاری) را از کشتن جسی با چکش باز دارد، تقریباً به همان روشی که زاخاری مادرش را کشته بود. شخصیت آدام موفق می شود کنترل را دوباره به دست بیاورد و به نظر می رسد همه چیز خوب است.

در تلاش برای متزلزل ساختن انتقال روانی از آدام به زاخاری، دانکن ها از دست ریچارد فرار می کنند و به محله ای دیگر نقل مکان می کنند. همه چیز خوب به نظر می رسد. آدم صمیمی و شاد است، اما وقتی در اتاقش تنها می ماند، آدام صدایی را در کمد می شنود. وقتی در کمد را باز می‌کند، بازوی کمی سوخته و پوسیده‌ای که پیراهن زاخاری را پوشیده است، از تاریکی کمد بیرون می‌آید و آدام را به داخل می‌کشد. پل برگشته تا آدام را چک کند و به کمد نگاه کند، اما کسی را نمی‌بیند. سپس آدام از پشت ظاهر می شود و با دست زدن به پل، او را شوکه می کند و نشان می دهد که زاخاری دوباره کنترل را به دست گرفته است.

خروج از نسخه موبایل