دانلود زیرنویس فیلم Children of the Corn: Revelation 2001 بچههای ذرت: مکاشفه یک فیلم ترسناک آمریکایی محصول سال ۲۰۰۱ به کارگردانی گای ماگار است. این هفتمین قسمت از مجموعه فیلم های فرزندان ذرت است. خلاصه داستان زنی را دنبال میکند که در جستجوی مادربزرگش به اوماها، نبراسکا میرود و متوجه میشود که خانهاش با بچههای مرموزی که به نظر میرسد از مزرعه ذرت مجاور بیرون میآیند، پر شده است.
برای دانلود به لینک زیر مراجعه کنید
https://blue-subtitle.com/children-of-the-corn-revelation-2001/
زیرنویس فیلم Children of the Corn: Revelation 2001 جیمی لاول (کلودت مینک) پس از بی پاسخ ماندن تماس های تلفنی متعدد با مادربزرگش، به اوماها، نبراسکا می آید. به نظر می رسد که ساختمان آپارتمان مادربزرگش که در کنار مزرعه ذرت ساخته شده خالی است، به جز دو کودک خردسال و مرموز که در اطراف پرسه می زنند. جیمی متوجه می شود که مادربزرگش اخطاریه اخراج دریافت کرده است. او به دیدن دت می رود. آرمبریستر، که کمک زیادی نمی کند. زمانی که جیمی در خواربار فروشی محلی است، با بچه های ساختمان برخورد می کند، اما آنها با او صحبت نمی کنند. بیرون، کشیشی را می بیند که در خیابان ایستاده و به او خیره شده است. او به آپارتمان مادربزرگش برمی گردد تا پیامی را پیدا کند: “جیمی برو خانه”.
جیمی از مدیر ساختمان، جری اولریش که هیچ کمکی نمی کند، سوال می کند. جیمی در زیرزمین تحقیق می کند و محصولی از هویج و گوجه فرنگی پیدا می کند. او با شنیدن صدای خنده گروهی از کودکان فرار می کند. او با مردی با اسلحه برخورد می کند و به او می گوید که از زیرزمین بیرون نرود. او بعداً با دو مستأجر دیگر آشنا می شود، پیرمردی روی ویلچر که به همه فحش می دهد و زن جوانی به نام تیفانی (کریستال لو) که یک رقصنده است. جری جیمی را به BBQ روی پشت بام دعوت می کند، او موافقت می کند. در پشت بام، جری ذرت را گاز می گیرد و متوجه می شود که داخل آن خون است. سپس دو کودک او را از پشت بام پرت می کنند. وقتی جیمی از راه می رسد، او هیچ جا پیدا نمی شود و کشیش را می بیند که از روی زمین او را تماشا می کند.
زیرنویس Children of the Corn: Revelation 2001 جیمی یک کابوس می بیند که در آن مادربزرگش با صدایی عجیب از خانه اش به ریل راه آهن کشیده شد. روز بعد، جیمی به دیدن دت می رود. آرمبریستر که فاش می کند مادربزرگ جیمی در کودکی بخشی از یک فرقه مذهبی بوده است. بچه ها که توسط پسری واعظ به نام هابیل هدایت می شدند با ورود به چادر و آتش زدن آن خودکشی کردند. فقط مادربزرگ جیمی زنده ماند. آپارتمان مادربزرگ جیمی در محل آتش سوزی ساخته شده است. این طعنه آمیز است، زیرا والدین جیمی در آتش سوزی خانه کشته شدند.
تیفانی به خانه برمی گردد و در حین حمام کردن، قبل از گرفتن بدنش مورد حمله یکی از بچه ها قرار می گیرد که از ذرت برای خفه کردن او استفاده می کند. Det. آرمبریستر و جیمی به آپارتمان میرسند، اما متوجه جسد تیفانی نمیشوند که در نزدیکی مزرعه ذرت افتاده است. بعدها، پس از Det. آرمبریستر می رود، پیرمرد روی ویلچر مورد حمله بچه ها قرار می گیرد و از بالکن پله ای هل داده می شود و سقوط می کند و جان می دهد.
جیمی به خواربار فروشی باز می گردد که غارت شده است. او دختری را می بیند که کلاه مادربزرگش را بر سر دارد و او را تعقیب می کند و متوجه سر بریده صاحب فروشگاه در داخل یک خنک کننده نوشیدنی نمی شود. جیمی به آپارتمان برمی گردد و در آنجا با مرد اسلحه دار برخورد می کند. او فاش می کند که همه ناپدید شده اند و او می رود. همانطور که او فرار می کند، بچه ها او را در آسانسور گیر می اندازند و آنقدر او را می ترسانند که سکته قلبی می کند و می میرد. سپس بچه ها بدن او را بیرون می کشند.
کشیش از راه می رسد و درباره گاتلین و او که پشت ردیف ها راه می رود که ظاهراً شیطان است توضیح می دهد. کشیش به جیمی می گوید که مادربزرگش مرده است و اگر او آنجا را ترک نکند، او نیز کشته خواهد شد. سپس کشیش می رود. برخی از بچهها میرسند و جیمی را به زیرزمین میبرند، جایی که اکنون ردیفهایی از ذرت رشد میکند. هابیل ظاهر می شود و بچه ها به او نزدیک می شوند. یکی از بچه ها خودش را نشان می دهد که مادربزرگ جیمی است و با اینکه بچه است، با صدای پیرزنی صحبت می کند. جیمی فرار می کند، اما آبل از قدرت خود برای جلوگیری از رفتن او استفاده می کند. جیمی در گوشه ای با هابیل و بچه ها روبرو می شود که از او می خواهند به آنها بپیوندد. جیمی موافقت می کند، اما این فقط یک حواس پرتی است و باعث انفجار گاز می شود، اما هابیل آسیبی ندیده است.
آبل از ساقه های ذرت برای بستن جیمی استفاده می کند، اما دت او را نجات می دهد. آرمبریستر. هر دو موفق به فرار می شوند قبل از اینکه آپارتمان منفجر شود و ذرت را نیز از بین ببرد. گفته می شود که روح بچه ها آزاد شد و هابیل کشته شد.